Sonntag, 7. Juni 2009

فساد نظام اسلامی



عباس پالیزدار دبیر هیات تحقیق و تفحص از قوه قضاییه در سخنانی فساد اقتصادی بسیاری از سران نظام را فاش ساخت.


اگر بخواهم فقط چند ‏پرونده کوچک مفاسد اقتصادی را بگویم آنوقت می بینید که چه مصیبتی کشور را گرفته،پرونده شهرام جزایری هم
که مطرح شد، مانند هزاران پرونده مفاسد اقتصادی دیگر است، ولی چون شهرام ‏جزایری اسامی یکسری مفاسد اقتصادی و افراد وابسته را اعلام کرد مورد ضرب و شتم قرار گرفت چرا که منافع ‏بسیاری از علما و سران به خطر افتاده بود.‏آقای یزدی برمی‌دارد می نویسد که جناب آقای فروزش، حمید ما بیکار است! ترتیبی اتخاذ فرمایید که از ‏جنگل‌های شمال جهت صادرات چوب بهره‌مند گردد. آقای حمید یزدی، پسر آقای یزدی، مدیرکل حوزه ریاست قوه ‏قضاییه بود در آن مقطع. و متأسفانه جنگل‌های شمال را [این طوری] به تاراج بردند و رفتند. یعنی طوری شده بود ‏که در این پرونده من دیدم که یکسری مردم بیچاره شمال که حق قانونی‌شان بود، و به اندازه هیزمشان و به اندازه ‏مصرفشان چوب انبار کرده بودند، یا شاید یک خورده بیشتر مصرف کرده بودند یا حتی برده بودند و فروخته بودند ‏یا انبار کرده بودند یا هرچی، [آنها را] گرفته بودند بازداشت و پاسگاه و بگیرد و بنند، که خانواده شهدا ریخته ‏بودند جلوی زندان. علت آنکه این پرونده هم ثبت شده بود، این بود که کسی به اینها را گفته بود که آقای حمید یزدی ‏چطور اینهمه چوب را به تاراج می‌برد و ما که یکی دو تا یا چند تا هیزم و چوب برداشت کرده‌ایم، شما ما را به ‏عنوان متهم گرفته‌اید؟ بعد از آن بود که دیدند دارد مشکل می‌شود، آنها را آزاد کردند. اسنادش هست، به موقعش ‏اگر لازم باشد و یک موقع دوستان اطلاعات به ما نگویند که آقا اسناد محرمانه را چرا به مردم نشان دادی و اینها ‏طبقه‌بندی دارد و چه و چه، اسنادش را هم داریم.‏ایران خودرو می‌آید به دستگاه قضایی اعلام می‌کند که ما به همه قاضی‌ها ماشین [کارشناسی] می‌دهیم، ماشین ‏پرشیا می‌دهیم و زیر قیمت. خب چجوری؟ این ماشین کارشناسی است، ما هم تشخیص می‌دهیم که اینها را ۸ ‏تومان، ۹ تومان بدهیم. دیدیم که کارخانه ایران خودرو بدون هیچ ضابطه‌ای به قضات قوه قضاییه ماشین پرشیا به ‏نصف قیمت داده، بقیه‌اش را هم به اقساط، خیلی‌ها هم که ماشین به نامشان شد قسط‌ها را هم نپرداختند. همین بذل و ‏بخشش‌ها باعث شد صدای خیلی‌های دیگر در بیاید، از همین نهادها و بنیادها. مثلا “بنیاد نهج‌البلاغه”، [که گفتند] ‏‏۵۰۰ دستگاه به‌اش بدهید آقا! دید که بدش نمی‌آید، گفت ۵۱۷ تا دیگر هم بدهید. بنیاد نهج البلاغه کی هست؟ علی ‏اکبر ناطق نوری، حسین دین‌پرور، معزی، عسگراولادی، رفیق دوست… یا مثلا می‌آیند می‌دهند به باشگاه ‏پرسپولیس. باشگاه پرسپولیس کیست؟ آقای عابدینی. ۲۰۰۰ دستگاه بهشان بدهید. بنیاد دیگری به نام “همگرایی ‏اندیشه”، کیست این بنیاد؟ آقای فلاحیان، آقای علم الهدی، آقای ‏X‏ و ‏Y، تعاونی وزارت کشور، ۲۰۰۰ دستگاه ‏‏[گرفتند آنها هم] … [یا] صنایع هوافضای وزارت دفاع، فلان قدر. موشک کروز، فلان قدر. حوصله خواندن ‏همه‌اش را ندارم، یک لیست ۳۰ تایی از اینها هستند که این ماشین‌ها را زیر قیمت به آنها واگذار کردند. کدام ‏ماشین‌ها؟ ماشین کارشناسی؟ نه، به اسم کارشناسی. شروعش با ماشین کارشناسی وارد شد، بعد ماشین صفر ‏کیلومتر می‌آوردند می‌دادند به آقایان، به اسم کارشناسی. جالب است که آن ۹-۸ میلیون را هم پول نقد نمی‌گرفتند ‏ها، از دم قسط. باز جالب است بدانید که چون اینها هم کار سرشان می‌شد، دو سه قسط را می‌دادند و بقیه‌اش را ‏نمی‌دادند.‏
ببینید با مردم چطوری بازی می‌کنند. فساد اقتصادی تا کجا، اینقدر جسارت پیدا می‌کنند، با مردم بازی می‌کنند، تا ‏هرجا که دلشان می‌خواهد. مردم سر و صدایشان درآمد. حدود هزار و سیصد و خورده‌ای از این ماشین‌ها – که ‏آدمهایش آدمهایی بودند که پیگیر مطالباتشان بودند – می‌روند شکایت می‌کنند که به بازرسی کل کشور. سازمان ‏بازرسی کل کشور می‌گوید اهه، این همان‌هاست که ما گند زده‌ایم، حالا چکارش کنیم، پرونده را نه می‌توانیم بازش ‏بکنیم، نه می‌توانیم ببندیمش و بگوییم به ما ربطی ندارد. نمی‌شود، یکی دو تا نیستند که، حدود هزار وسید چهارصد ‏تا آدم ریخته‌اند آنجا. مجبور می‌شوند که پرونده را ادامه بدهند. آن کارشناس‌هایی که وسط کار بودند چیزی بهشان ‏نرسیده بود دیگر، نمی‌دانستند که قصه چیست. آنها پرونده را ادامه می‌دهند و می‌روند جلو و نهایتا به جایی ‏می‌رسد که همه مسائل رو می‌شود. تا به جایی می‌رسند که پرونده ماستمالی می‌شود و می‌رود.‏از هر زاویه ای بخواهیم به مفاسد اقتصادی بنگریم مصیبت بیشتری را خواهیم دید.

در پرونده قاچاق کالا از فرودگاه پیام، قاچاقچی بزرگ فرودگاه پیام هزار و صد پرونده قاچاق کالا دارد، اما هنوز ‏موفق به بازداشتش نمی‌شویم، چرا که تحت‌الحمایه آقای ناطق نوری است. در مورد سلطان شکر و مافیای شکر هم ‏باید بگویم که آقای مدلل، داماد یکی از علمای بزرگ بوده است. مدلل با همکاری شخصی به نام محمدرضا یوسفی ‏اقدام به این کار می‌کردند که پس از رو شدن فعالیتشان حاضر شده بودند ۷۰۰ میلیارد تومان برای مختومه شدن ‏این پرونده بپردازند.‏

در مورد قاچاق سیگار، اساسا تولید و قاچاق سیگار تولید توتون ایران را فلج کرده و کارگران این کارخانه‌ها را ‏بیکار کرده. ‏

درباره مفاسد اقتصادی آقای هاشمی رفسنجانی و خانواده‌اش هم، آن قدر مفاسد اقتصادی این خانواده زیاد است که ‏اصلاً قابل گفتن نیست. اما یکی از مفاسد اقتصادی این خانواده که میلیاردها دلار [بوده] از محل عدم پرداخت ‏عوارض به دولت [بوده و] پول را بالا کشیدند، واردات خودروی دِوو بود. یک سوم جزیره کیش، پارک جنگلی در ‏شمال [؟] را هم باید از دیگر مفاسد اقتصادی خانواده هاشمی بیان کرد.‏

در حال حاضر اسطبل اسب های دختر هاشمی فقط روزی ۱۰۰ هزار تومان پول هندوانه‌هایی است که برای ‏اسب‌ها می ریزند. شرکت نفتی این خانواده به همراه عمه خانم یعنی خواهر هاشمی در کانادا هم که دیگر قابل ‏گفتن نیست.‏

پسر وسطی هاشمی به نام مهدی که در سازمان مدیریت بهینه سوخت مدیریت می‌کرد، با استخدام زیباترین ‏دختران از آنها چه سوء استفاده‌هایی که نمی‌کرد و بعداً که فیلم از اتاق او کشف شد عمق کثیف‌کاری‌های او ‏مشخص شد…

دانلود کتاب پشت پردهای انقلاب

http://www.mediafire.com/?sharekey=bed34ee5673405f4bda4076e811714c81f87166bc83e09b2ce018c8114394287

http://tabook.wordpress.com

Keine Kommentare: