مجو ای هموطن از ايزد تقدير بخت خود
طلب کن بخت را از جنبش بازوی سخت خود
جهان ميدان پيکار است بي رحم اند بد خواهان
طريق رزم ناهموار و غدارند همراهان
نه آيد زآسمان ها هديه ای نی قدرتی غيبي
برايت سفره ای گسترده اندر خانه در چيند
به خواب است آن که راه و رسم هستی را نمی بیند
کليد گنج عالم رنج انساني ست آگه شو
دو ره در پيش
یا تسليم يا پيکار جانفرسا
از آن راه خطا برگرد و با همت بر این ره شو
...
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen