Donnerstag, 18. Dezember 2008

كُردهاي چهاردولی

كُردهاي چهاردولی
(2-2)
نادر غلامي: كارشناسي ارشد تاريخ و تمدن ملل اسلامي


ادبیات
در فهلویات باباطاهر همدانی در بسیاری از موارد از واژه های مختص لکی- چهاردولی استفاده شده است که برای مثال به آن اشاره می کنیم.
بوره ای روی تو باغ بهارم
خیالت مونس شب های تارم
سر کويت بتا چند آیم و چِم
ز وصلت بینوا چند و آیم و چِم
بوره کز دیده جیحونی بسازیم
بوره لیلی و مجنون بسازیم
ز عشقت آتشی در بوته دیرم
در آن آتش دل و جان سوته دیرم
و اما واژه هاي چهاردولي
کلمه 'دیرم' فعل است و به معنی 'دارم' می باشد، کلمه 'چم' اگر فعل باشد از چوئین = رفتن به معنای چـِم = رَوم است، اگر اسم باشد چَم به معنای رودخانه است
«دیرم» (دارم): تن محنت کشی دیرم خدایا، دل حسرت کشی دیرم خدایا
«ته - تُوه» (تو): بی ته یارب به بستان گل مرویا
«وینم» (ببینم): گرم دسترس نبی آیم ته وینم
«بَسُم» (بچوم، بروم): بسم آنان بوینم که ته وینند
«بوره – بِی ره ُو» (بیا): دمی بوره بوین حالم ته دلبر
«سوته – سوتیاه-سوزیاه» (سوخته): بوره سوته دلان با ما بنالیم
«واتنی - وتنی» (گفتنی): به کس درد دل مو واتنی نه
خطری که این گویش چهاردولی را تهدید می‌‌کند، مهاجرت ساکنان این روستاها به شهر های آذری زبان و از بين رفتن اين ايل قديمي كرد ايراني است.
زبان پارسی باستان زبان زمان هخامنشیان مستعمل بوده و ریشه زبان فارسی امروزی است در زیر نمونه ای از اشتراک دو زبان را می بینید که این موارد خیلی زیادند و کلمه دیگر مترادف ندارند و همان کلمه امروزه استفاده می شود.
فارسی کردی چهاردولی پارسی باستان
آن
ما
آهن
بلند
ماه اَوَ
ایمهَ
آسِن
بَرز
مانگ اَو
ایمهَ
آسِن
بـِرِز
ماونگ
بسیاری از واژه های کنونی انگلیسی از ریشه زبان اوستایی هستند. واژه هایی می توانیم بیابیم که در زبان فارسی باستان و از جمله زبان اوستایی کاربرد داشته و بسیاری از آنها در زبان فارسی کنونی منسوخ شده و مصطلح نیستند.
دختر: چهاردولی دُت- اوستایی doughitar - ـ انگلیسی (doughter)
ابرو: چهاردولی بروْ ـ اوستایی brvat - انگلیسی brow
مجلس ترحیم: چهاردولی پرسه perseah که یک واژه اوستایی است.
زن: چهاردولی ژن ـ اوستایی jeni
بریدن یا خرد کردن: چهاردولی کُوْت کِردن - انگلیسی کات cut
کلمات ترکی در این گویش زیاد است، مثلاً آچِغ (باز) از آچماق ترکی. در این گویش از اسماء خاص مکانها و اسماء فامیلی مانند امو اغلی (پسر عمو) و غیره ـ اکثراً ترکی ـ استفاده شده است.
به چند واژه گویش چهاردولی توجه كنید و آن را مقایسه کنید:
فارسی سورانی چهاردولی توضیحات
دختر كه نشك (كه‌چ) دُت معادل اوستایی
عروس بوْك وَوی -
عروسی زماوَند سوْير 'سور' واژه مادی و پارسی
قرمز سوْر قرمز مقایسه معانی سور
غروب خورشید خوْراوا خوْراوا واژه های مادی و پارسی (خوراوان = مغرب)
طوع خورشید خوْرهه لات خوْردرچو خوْراسا خوراسان یا خُراسان = مشرق
نمک خِوی خوْا -
خدا خوْا خدا مقایسه معانی 'خوا'
مرغ مریشک مامر -
داستان چیروْك نَقل -
كوتاه كوْرت كوْل -
گفت گوْت(كوْت) وَت -
خوب باش خاس -
بالا سَروْ بان -
خواستن داوا تووام -
گوسفند مَر پَز -
زیاد زوْر فره -
مَرد مِرد پیایْ -
فردا صـِبـیِنی (بیانی) سوْ (شَوَکی) 'سو' از کلمه صبح تبدیل به صوح (قاعد دوم زیر)
1-در گویش چهاردولی بعضی کلمات فارسی حرف ((ز)) را با حرف ((ژ)) تلفظ می کنند: فارسی 'زنگ - پاس، چهاردولی ژَنگ'، 'فارسی زَن، چهاردولی ژِن'،' فارسی زیر، چهاردولی ژِیر'،' فارسی تیز، چهاردولی تیژ'،'فارسی دراز، چهاردولی دراِژ- دریژ'.
2- در گویش چهاردولی بعضی کلمات فارسی حرف ((ب)) را با حرف ((وْ)) تلفظ می کنند: 'فارسی آب، چهاردولی آوْ'،' فارسی زبان، چهاردولی زوْان'،' فارسی ابر، چهاردولی اوْر یا هوْر معادل اوستایی'،
'فارسی خبر، چهاردولی خوْر'،' فارسی آباد، چهاردولی آوْاد'، 'فارسی سبز، چهاردولی سوْز'،' فارسی شب، چهاردولی شوْ'،
اگر بعد از حرف الف حرف (ب) بیاید حتماً این قائده رعایت می شود.
۳-در گویش چهاردولی بعضی کلمات فارسی دارای حروف اضافه هستند: فارسی کوه، چهاردولی کِویَه'، فارسی سرد، چهاردولی سارد'، 'فارسی لانه، چهاردولی هِیلانه'،' فارسی راه، چهاردولی رِیگاه'، 'فارسی چمن، چهاردولی چیمن'، فارسی دور، چهاردولی دویر'،'فارسی جو، چهاردولی جویه'‌،‌' فارسی خورد، چهاردولی خوارد'و ... .
4 - در گویش چهاردولی از بعضی کلمات فارسی حرف ((د)) و حرف ((ت)) حذف می شوند : فارسی تند، چهاردولی تُن'،' فارسی باد، چهاردولی با'،' فارسی گندم، چهاردولی گَنِم'، ' فارسی بید، چهاردولی بی'،' فارسی ماست، چهاردولی ماس'، 'فارسی دست، چهاردولی دس'، 'فارسی دستمال، چهاردولی دسمال' و. . ..

مقايسه واژگان کردی چاردولي با ديگر زبانهاي هندواروپايي
انگليسي آلماني فارسي چاردولي
Very

Short

Great

Month

Brother

Sehr

Kurz

gross

Mond

Bruder زياد

كوتاه

بزرگ

ماه
برادر

Fra

Kul

Gawra

Mang

Bra
ابياتي چند از کردی چهاردولي
دالك ئه ي ته نيـا به هـار مـاله كه م زه خم من مه رهه م توني ئه ي چا وه كه م
(مادر اي تنها بهار زندگيم زخم من مرهم تويي اي چشم من)
دل وه هه ر كوره بچت گياني تونه هه ر تو ته نيا عشق و رنگ وده نگه كه م
(دل به هر كجا برود جانش تويي تو تنها عشق و رنگ وصداي مني)
من چه بيژم شونخفتن هاي تون يا كه لالا كردنـت لاي بِشكه كه م
(من چه بگويم از شب نخوابيهاي تو يا كه لالايي كردي تو كنار گهواره ام))
بـولبـول گولـزار ئيمـان دلـي دالكه كه م بي تو شكيا باله كه م
(بلبل گلزار ايمان دلي مادرم بدون تو بال پروازم شكست)


ئه ي هاوار بسه سرمه مكیشه و قسیه م بكه له لاي منيشه
مه گه ر نازاني قه ومولزالمين و كوچك سه خت ئه شكه نن شویشه
(اي داد و بيداد بسه سرمه به چشمت نكش / به حرفـم گوش كـن كنـارش نشين مگـر نمي داني قوم ستـم كـاران / با سنگ سخت شيشه را مي شكنند)
تو وي مناله فره ئه نازي ئه را ئونه ئه ديتي بازي
مه گه نازاني له وه قت پيري ئه وه وه ك ئه نته ر تون ئه ده ت بازي
(تو به اين بچه زياد مي نازي چرا اينقــدر اورا بـازي مي دهي
مگر نميـداني در وقت پيـري او تو را مانند ميمون بازي مي دهد)

ضرب المثل هاي چهاردولي:
كاري كي سه داقه ت ئه كه تي گلووله ناكه تي (كاري را كه صداقت انجام مي دهد گلوله نمي تواند ) / گه ورا چ جوير پاي بخشنت بويچكه ش ئاوا پاي ئه خشن (بزرگ چه جوري رفتار بكند كوچك نيز از او تقليد مي كند) / آدم بويچك ئدعاي فره س (انسان کوچک ادعايش زياد است) / ئه سب خوه ت نه لاي ئه سب بخشالي مه وه سه و (اسب خودت را كنار اسب بخشعلي نبند )/ ئادم بويچك فره زا نه (انسان قد كوتاه فرزانه است ) / وه سه گ بوي وه دالك و باوك نه وي (مثل سگ باشي اما پدر و مادرنباشي) / ميوان روژي خوي ئه يه رت (مهمان روزي خودش را مي آورد) / كه ره كه مه مره به هاره، چويزه ي كه نگر دياره (الاغ نمير بهاره، كنگر روئیده)
كوچيكي فرره دامه (سنگش را دور انداخته ام) / وه ك ره وي سه د فيل ئه زانت (مانند روباه صد حقه بلد است) / وه ك پخشه كوره ئه چته قورغ ئاده م (مانند پشه در گلوي انسان گير مي كند) / وه سه ر ساق خوت جاچكه مه ليشكه نه (به سر سالم خودت آدامس نچسبان) / وه كيرويشك ئه يژوت بووا، وه تانزي ئه يژوت بگري (به خرگوش ميگويد فرار كن به سگ شكاري مي گويد بگيرش)
بازيهاي محلي چهاردولي:
1) په ل په لانه : يك بازي دو نفره كودكانه است در اين بازي يك چوب 1 متري و يك چوب 25 سانتي متري و دو سنگ كه هر كدام تقريبا دو كيلو مي باشند به عنوان پايه براي تكه چوب 25 سانتي متري لازم است. هر دو سنگ در رديف هم به اندازه همان تكه چوب 25 سانتي متري قرار مي گيرند و آن تكه چوب بر روي آن دو سنگ قرار مي گيرد فرد با چوب 1 متري كه آن را در زير چوب قرار داده است با قدرت تمام آن را پرت ميكند فرد دومي بايد آن تكه چوب را طوري بيندازد كه به نزديك دو سنگ بيفتد اگر چوب 1 متري به آن رسيد و به اصطلاح چهاردولي آن را « چلاند» يعني ابتداي چوب به سنگ بچسبد و انتهاي آن نيز به تكه چوب بچسبد. در اين صورت فرد اولي سوخته و بايد جايش را به فرد دوم بدهد. اما اگر تكه چوب دورتر از سنگها بيفتد در اين صورت فرد با متر كردن از سنگها تا جايي كه چوب افتاده است امتياز كسب مي كند هر متر يك امتياز. بازي با توافق دو طرف تا 1200 امتياز و حتي بيشتر ادامه پيدا مي كند.
2) دول دولانه: شبيه همان بازي په ل په لانه است به گونه اي كه در اين بازي از يك سنگ استفاده مي شود و با همان دو چوب كه فرد اول چوب 25 سانتيمتري را در تماس با چوب يك متري پرت مي كند. فرد بايد بتواند با دراز كش روي زمين به گونه اي كه پايش در تماس با سنگ و دستش به چوب پرتاب شده برسد 'چلاندن') فرد اولي را سوزانده و جاي او را بگيرد. اما اگر نتوانست اين كار را بكند، فرد با متر كردن از سنگ تا جايي كه چوب افتاده است امتياز كسب مي كند. هر متر يك امتياز سپس بر حسب هر امتياز بطور عمودي به چوب 25 سانتي ضربه وارد مي كند و برحسب امتياز چوب تا هر مسافتي كه رفت فرد بازنده بايد با خواندن يك جمله «ئالي مالي كا مه مه دالي زم به له زو» به گونه اي كه واو آخري را با يك نفس از آن مسافت تا كنار سنگ بدود. اگر نفسش را تازه كند سوخته و فرد برنده دوباره با همان دو چوب چند تا سر چوبي مي زند و امتياز كسب مي كند و دوباره همان عمل ضربه زدن را شروع می كند و بازي به همين منوال ادامه پيدا مي كند تا فرد برنده شود.
3) كويپان بازي: چهار نفره، وسايل لازم دو عدد چوب 5/1 متري و يك
پلاستيك مانند جاي شامپو يا مايع ظرف شويي يا چوب پنبه، به اين صورت كه چاله اي كوچك حفر مي كنند. و دو نفر بازي را شروع مي كنند و در كنار چاله مي ايستند و با چوب نمي گذارند كه دو نفر ديگر پلاستيك را در چاله بيندازند. اگر اين كار را كردند بازي را به دست مي گيرند. اگر بازنده شدند همانند بازي دول دولانه با همان چوب هر دو نفر چند تا سر چوبي مي زنند و امتياز كسب مي كنند. سپس بر حسب هر امتياز بطور عمودي به چوب پنبه ضربه وارد مي كنند و بر حسب امتياز چوب پنبه تا هر مسافتي كه رفت هر دو فرد بازنده بايد با خواندن يك جمله «ئالي مالي كا مه مه دالي زم به له زو» به گوناي كه واو آخري را با يك نفس از آن مسافت تا كنار چاله بدود ودر هرجايي كه نفسش قطع شد فرد دومي ادامه مي دهد تا به چاله برسند و بازي را از دست دو نفر قبلي بگيرند. بازي به همين منوال ادامه پيدا مي كند.
4) گورزان بازي: اين بازي شش نفره تا هشت نفره است. وسايل لازم كمربند به تعداد افراد .نحوه بازي، يك محوطه 12 تا 16 متري مربع شكل را با خطي مانند گچ يا آب مشخص مي كنند، افراد به دو گروه سه يا چهار نفره تقسيم مي شوند. گروه اول بازي را به دست مي گيرند و گروه دوم داخل محوطه قرار مي گيرند. گروهي كه بيرون هستند با كمربند به جان گروه اول مي افتند هر يك از افراد گروه دوم اگر توانست با لگد به يكي از افراد گروه اول بزند به گونه اي كه پايش از خط بيرون نيا يد حتي اگر پايش با او تماس حاصل كرد بازي را واگذار مي كنند و جايشان را عوض مي نمايند. 5)جويراو بازي 6) قاپ بازي 7) هفت سنگ 8) هنگه شيلي 9) شوبه شوبه: همان قايم موشك بازي است كه بايد فرد را ببيند. به محض ديدن فرد اورا شوبه مي كرد 10)چاوچاركي: همان شوبه شوبه بازي است كه بايد فرد را مي ديد به محض ديدن فرد برعكس بازي اول بايد فرد ديده شده را نيز مي گرفت. 11) زاپان يا خط بازي 12) مرزق بازي 13) پادشاه ، وزير 14) قه له ماسنگ بازي و تيروكمان بازي 15) كه للا بازي يا مرمرانه 16) سه كوچك يا پنج كوچك: كه سه سنگ را با يك يا دو دست پشت سر هم بالا و پايين مي انداختند به گونه اي كه هيچ يك از سنگها به زمين نيفتد اگر بطور متوالي اين كار را ادامه مي داد و موفق مي شد اين كار را با پنج سنگ ادامه مي داد. 17) دين گله دويشاو: همان الاكلنگ بازي است. 18)قیچی قیچی .
آداب و رسوم ازدواج:
ده زويران (نامزدي): نامزدي معمولا شب هنگام صورت مي گيرد. شكستن قند و تقديم روسري و انگشتري( لچك و كلكه وانه بردن) از طرف خانواده پسر به خانواده دختر آغاز رسمي نامزدي است. كه در لهجه محلي به 'قن شكانن'، معروف است.
خوازمه ني( خواستگاري): براي تشكيل خانواده ريش سفيدان طايفه به منزل دختر (وه وي) رفته و تمام قرار مدارها از قبيل مهريه و شير بهاء را مي گذارند و پس از موافقت روز عقد (روژ عغد) تعيين مي شود .
ده س ماچ كردن (دست بوسيدن): در مراسم عقد يكي از برادران يا نزديكان پسر(زاوا) بلند شده دست بزرگ خاندان يا پدر دختر را مي بوسد. پس از اجراي صيغه عقد قندي را كه همراه آورده اند شكسته و مبارك باد مي گويند و نامزدي آغاز مي شود .
كوشت: جشن عروسي يك هفته ولي در بيشتر موارد چهار روز به طول مي انجامد. روز اول بزرگان خانواده و ريش سفيدان براي صرف ناهار دعوت مي شوند در اين روز خواربار مورد نياز به خانواده عروس فرستاده مي شود كه آن را كوشت مي گويند. گوسفندي را به طرز زيبايي تزيين كرده به گونه اي كه پارچه قرمزي را به گردنش بسته و آينه كوچكي به پيشانيش نصب مي كنند همراه با مقداري برنج روغن سيب زميني پياز ميوه با مراسم خاصي كه با رقص و پايكوبي همراه است به خانه عروس روانه مي كنند.
شيريني خوران (خوردن شيريني): روز دوم عروسي پس از صرف ناهار مدعوين در اين مراسم به رقص و پايكوبي مي پردازند
حمام روه ين وه وي (حمام رفتن عروس): روز سوم روز حمام رفتن عروس است بعد از ظهر عروس به همراه تعدادي از دختران همسال خانواده خود و خانواده پسر به حمام ميرود. همزمان با رفتن عروس به حمام در خانه داماد عروسي جريان دارد. در اين موقع دختر بچه اي خبر مي آورد كه عروس آماده است. افراد همگي به همراه نوازندگان با رقص و پايكوبي جلو حمام مي روند. اسب آذين شده اي را براي سوار شدن عروس آماده مي كنند. او را سوار بر اسب كرده به خانه داماد مي برند و خود را براي مراسم حنابندان آماده ميكنند.
خه نه به نان (حنابندان ): پس از صرف شام، پياله اي پر از حنا آورده و جوانان مقداري از آن را برداشته روي دست خود مي گذارند. در وسط اتاق مجمعي قرار داده و هر كس به دلخواه هر مبلغي كه توانست كمك مي كند كه در محل آن را سورانه مي گويند.
خووان: مجمعه هاي پر از ميوه و شيريني، حنا، گل، كشمش و.... مجمعه مخصوص داماد و ساقدوشها كه خووان ناميده مي شود توسط عدهاي كه آنها را روي سرشان نهاده اند از خانه عروس خارج مي شود. تعداد خووانها 3،5،7، مجمع است به محض خروج آنها مشعل بزرگي را روشن مي كنند (شه مه لان) و با رقص و پايكوبي كه به لهجه محلي چوپي مي گويند با خواندن : خه نه به ندان، خه نه به ندان، خه نه به ندانيسي / له دویكه وه له پيره كه دالكي وه قوربانيسي (حنابندان، حنابندان، حنابندانش است / از ديروز و از پريروز؛ مادرش فداي اوست.) به طرف خانه پدر داماد حركت مي كنند. پس از ورود ساقدوشها و سولدوش كه در
لهجه محلي به آن «برازاوا» مي گويند شمع به دست در حالي كه داماد را در ميان گرفته اند چند دور اتاق را مي گردند. سپس رو به قبله می نشينند و مجمعه مخصوص داماد را كه در آن جوراب، آيينه، صابون، دستمال، شانه و مقداري شيريني و ميوه است جلو او مي گذارند و در نهايت او زاوا (داماد) مي شود .
پاخه سوي: همراه عروس پيرزني با تجربه از طرف خانواده دختر به خانه داماد مي آمد و حكم راهنماي زوج را دارد. روز بعد پيرزن دستمال مخصوص را كه نشان روسفيدي عروس در حجله ودر كل لياقت و پاكدامني خانواده اوست به پدر و مادرعروس نشان داده سربلندي و روسفيدي آنها را تبريك مي گويد.
آداب و رسوم نوروز
گستردگي رسوم و خصلتهاي فرهنگي چهاردولي ها به مرور در همه زندگي شهري رو به فراموشي و برخي ديگر كمرنگ شده است. اينك شرح مختصر و موجز برخي از اين آداب و رسوم خواهد آمد :
جشن نوروز در ميان چهاردولي ها با آيين ها و مراسم گوناگوني برپا مي شود كه عبارتند از:
سرناو: تمامي افراد از طلوع آفتاب به صحرا، بالاي تپه (تپه دريژ)، كنار آسيابهاي آبي، خصوصا كنار رودخانه ها مي روند. اين سحرخيزي در آخرين چهارشنبه سال را در محل سرناو مي گويند. سواركاران ايل اسبهاي خودشان را در اين صبح زود به مسابقه مي گذارند كه اين دلالت بر روحيه دلاوري و هميشه آماده بودن است. با آب دست و صورت خود را مي شويند و به آيينه نگاه مي كنند تا صميميت و پاكي نصيبشان شود هفت بار از روي آب مي پرند و مي گويند: ده رد و به لام وه ي ئاوه و بره وه ت (درد و بلام توسط اين آب برود) يا با بيلچه اي خاك چمن دار را برگردانده خطاب به آن مي گويند كه درد و بلام زير اين خاك دفن شود زنان با قيچي آب را قيچي كرده اعتقاد دارند آب روان بخت گره خورده شده را باز مي كند .
عيد سييه: عيد سياه در ديدوبازديدهاي نوروزي رسم است كه اول به خانه ي كساني بروند كه عزادارند و به مسجد بروند.
سر خاك: ( جشن فرودگان: پنج شنبه آخر سال: فرودگان بازگشت فروهر( مردگان)است. آريايي يـان باستان بر اين باور بودند كه فروهر(مردگان)در روز پنج شنبه ي آخر سال براي ديدن خانمان و كسان خود به زمين باز مي گردند. در كتـاب السماء العالم ص19 آمده است: در نوروز خداوند از بندگان پيمان گرفت تا او را پرستش كنند و براي او شريك قایل نشوند و به آيين فرستادگانش درآيند و دستوراتش را بپذيرند و اجرا كنند.)پنجشنبه آخر سال مردم به زيارت اهل قبور مي روند و پخش حلوا خرما و....از حسنات رايج اين روز است. عقيده عمومي بر اين است كه با اين عمل موجبات آمرزش مردگان را فراهم مي آورند و ياد مرگ را همواره در خود زنده نگه مي دارند. اين مراسم در عرف محل «سر خاك.» ناميده مي شود .
بان باجه يا شال خستن : در مناطق چهاردولي افراد بالاي بام خانه رفته و به ميمنت سالي خوش و پر بركت شالي را از باجه كه سوراخي براي تهويه هوا در ساختمانهاي قديمي بود مي انداختند. معمولاً به گوشه شال اينان مقداري شيريني و آجيل يا پول به عنوان هديه توسط صاحب خانه بسته مي شد و شال اندازان بدون مشخص كردن هويت خويش به خانه فرد ديگري مي رفتند .
چهارشنبه سوري) : از ديگر مراسم كهن چهاردولي ها كه در مناطق چهاردولي نشين به آن مي پردازند، « آخر چوار شممه » است كه در غروب آخرين سه شنبه سال و در شب چهارشنبه انجام مي شود. به اين منظور خار، بوته، گون و كاه جمع آوري مي شد و با درست كردن پشته هايي كه معمولاً (در محل كوما مي گفتند) رو به سمت قبله مي نهادند و سپس آتش زدن آنها، از روي آتش مي پريدند و هنگام پريدن با خوشحالي مي خواندند. ده رد و به لام وه ي ئاگر و بره وه ت(درد و بلاي من با اي آتش برود) . اين مراسم را در محل چلله قاوان (فراري دادن چله ) مي گويند.
فال گوش ايستادن: شب چهارشنبه سوري افراد به ويژه زنان و جوانان دم بخت به در منازل يا پشت بام ها رفته و با دقت به حرفهاي افراد خانواده گوش مي دادند. اگرموضوع سخنان اهل خانه جالب بود آن را به فال نيك ميگرفتند و گر نه، نيت خود را به فال بد تعبير مي كنند.
بازی هیلکه شکانن (شکاندن تخم مرغ): به این صورت که نوجوانان دو نفری تخم مرغهایشان را بصورت افقی به هم میزنند هر تخم مرغی که شکست باخته، باید تخم مرغش را به برنده بدهد و تا هر چند تخم مرغ بازی ادامه دارد.
عيدانه سه ندن و عیدانه دایین (عيدي گرفتن و عیدی دادن): رسم بر اين است كه بزرگان فاميل، برادر به خواهر و پدر به اعضاي خانواده عيدي مي دهد رسم بردن عيدي يك روز يا دو روز قبل از سال تحويل بوده است. به اين صورت كه براي فاميل هاي نزديك از لحاظ مسافت يك جعبه شيريني همراه عيدي كه ممكن است نقدي يا جنسي باشد را در يك سيني قرار مي دادند و يك پارچه قرمز بر روي آن مي كشيدند و فرزند كوچك خانواده اين عيدي را براي عمه يا خاله و...... مي برد و از آنها يك جفت جوراب يا مقداري پول به عنوان عيدي (كه در لهجه محلي به آن جي عيدانه مي گويند.) دريافت ميكرد.
سِنزه وه ده ر: در اين روز چون منطقه چهاردولي بخاطر زرينه رود دشت وسيع و سرسبزي دارد و به چهاردولي به آن قوپي مي گويند به تفريح و شادي می پردازند. بعد از ظهر سيزده اسب سواران ماهر با اسب سواري و معلق زدن بر روي اسب و نوازندگان محلي با نواختن طبل و سرنا و عدهاي هم با رقص و پايكوبي محلي (چوبي) رونق و صفاي بيشتري به شادي و تفريح مردم مي بخشند. آخرين مراسم نوروز، سيزده سال است . در اين روز مردم بيشتر به كنار رودخانه ها خصوصا رودخانه جغاتو و در دل طبيعت مي روند و به صورت گروهي، آخرين روز نوروز را گرامي مي دارند. مردم در اين روز هر كدام سيزده سنگ را به رودخانه مي اندازند تا نقص و مشكلات سال جديد با آب برود و سالي پر از بركت داشته باشند.
شه و چله: از مراسم كهن چهاردولي ها كه هم از منزلت خاصي برخوردار است . شب اول دي ماه هر سال را اهل خانواده و خويشان و گاه همسايه ها گردهم مي آيند تا آيين شب چله را برگزار نمايند. براي مراسم شب چله، معمولاً خوردني ها و تنقلات و آجيل زيادي فراهم مي آورند. هندوانه به سفره اين شب رنگ و بوي ديگري مي بخشد و به قولي، هر كس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگي نمي كند.
منابع:
منابع دوران صفویه، افشاریه، زندیه، قاجاریه و معاصر.
اميرخضري ـ اسماعيل، قيام آذربايجـان و ستارخـان، تهران، 1379ش.
سيفي بنابي ـ عبدالله، صفحه ايي از كتاب قطورتاريخ مشروطه.
كسروی ـ احمد، تاريــخ مشروطه ايران، تهران،1349ش.
كسروی ـ احمد، تاريــخ هجده ساله آذربايجـان، تهران،1349ش.
دائره المعارف بزرگ اسلامي ج12 مقاله5087
کتاب وقایع محمدی
کتاب آبی، غائله ی مراغه ، كتاب مراغه از نظر اوضاع طبيعي، اجتماعي، اقتصادي و تاريخي، يونس، مرواريدص786.
جمشيد محبوبي، نگاهي به تاريخ و جغرافياي مياندوآب، ،شاهيندژ و تكاب، انتشارات پروین، 1370ش.
فرهنگ آبادیهای ایران،سازمان برنامه و بودجه، 1365 ش.
دهخدا ـ علی اکبر، فرهنگ دهخدا، نقشه سیاسی و تقسیمات ولایتی
کردستان، مجلد 16و44
تاریخ مردوخ کردستانی
قوم لر سكندر امان اللهي بهاروند
شرفنامه بدلیسی
سند 250 سال تاريخ ايران در دوره ي ناصري بخشنامه ها و دستورالعمل هاي ناصرالدين شاه، تاليف دكتر خان بابا بياني
مونوگرافی محمودآباد پایان نامه، آذین پور

Keine Kommentare: