Samstag, 11. April 2009

چه اشباحي ست در گردش از احسان طبری


مجو ای هموطن از ايزد تقدير بخت خود
طلب کن بخت را از جنبش بازوی سخت خود
جهان ميدان پيکار است بي رحم اند بد خواهان
طريق رزم ناهموار و غدارند همراهان
نه آيد زآسمان ها هديه ای نی قدرتی غيبي
برايت سفره ای گسترده اندر خانه در چيند
به خواب است آن که راه و رسم هستی را نمی بیند
کليد گنج عالم رنج انساني ست آگه شو
دو ره در پيش
یا تسليم يا پيکار جانفرسا
از آن راه خطا برگرد و با همت بر این ره شو
...

Keine Kommentare: